سال نو1394
رها جان سلام
خوبی دختر قشنگم؟
سال نوت مبارک باشه خانوم خانوما
امسال دومین بهار زندگیت بود عزیزم.
دخترم دیگه بزرگ شده
مامانش قربونش بره
رهایی امسال روز سیزده بدر بازم مثل پارسال رفتیم ییلاق، ولی با این تفاوت که پارسال برف بود، امسال کاملاً بهاری...
فقط آخراش دستت یه لحظه به بخاری خورد دوتا از انگشت کوچولوهات سوخت(البته سطحی بود)
ولی خب بازهم سوختگیه دیگه!!!!!!!!!!!
تقصیر من و بابایی بود که مواظبت نبودیم
ببخشید عسلم
راستی رها جونی اولین روز بعد تعطیلات عید خواستیم بریم مهد بغلت نکردم ،دستاتو گرفتم باهم پیاده رفتیم(سویشرت پوشیده بودی،کلاش که از سرت می افتاد دستتو بلند میکردی که بذاری رو سرت. تازه یه لحظه هم که دستتو ول میکردوم دستتو دراز میکردی میگفتی مامانی«یعنی دستمو بگیر»نمیدونی چه حس قشنگی داشتم دخترم)
دنبالت هم که میام از مهد بگیرمت تا منو میبینی :ذوق میکنی تو بغل مربیت دست و پا میزنی با جیغ میگی «أبودا»
قربونت برم الهی