دلتنگی
دختر خوشگلم سلام
صبح بخیر رها جونم
خوبی دختر نازم؟
رهایی امروز یک ماه و 15 روزه که ندیدمت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
میدونی چرا؟؟؟؟؟؟
آخه بهمن ماه باباجی و مامان جونی اومده بودن تهران، بعدش که میخواستن برن گفتن : ما رها رو با خودمون می بریم تا بچه کمی استراحت کنه.
چرا هر روز صبح تو این سرما ساعت 5:30 بچه رو بیدار میکنید با خودتون میبرین!! (منظورشون این بود که یه مدت مهدکودک نری عزیزم).
انقدر اسرار کردن که من و بابایی نتونستیم رو حرفشون حرف بزنیم.
توهم باهاشون رفتی دخترکم، گفتی: مامان تو بلو خولی(خونه) من زود میام.بعدش باهام بابای کردی و نشستی بغل مامان جونی ، رفتی.
انقد دنبالت گریه کردم رها جونی
خلاصه از اون موقع تو را ندیدیم.دلمون بی نهایت برات تنگ شده ،(تازه مامان جونی اینا بهمون گفتن بهتره تا عید نیاین تا بچه هوایی نشه)!!!!!
شبایی که بابایی شیفته به عکسات نگاه میکنم ، اشکام جاری میشه.بابایی هم خیلی بی تابه.
خاله منی همش ازت عکس و فیلم میگیره برامون میفرسته،دخترم حسابی بزرگ شدی.
خداکنه این دو هفته هم زود بگذره ،بیام پیشت ، محکم محکم بغلت کنم، ببوسمت ببوسمت ببوسمت. . .
عزیز دل مامان
مواظب خودت باش رهای خوشگلم ، خیلی دوست دارم مامانی، عاشقتم.
هرموقع تلفن برمیداری میگی: الو سلا مامان فاطی، خوبی؟
تازه یسنا کوچولو (دختر خاله) هم از تو یاد گرفته تلفنو بر میداره میگه عیو عیو فاطی...
به امید دیدن روی ماهت
بوس بوس بوس